کــــــــــــاش میشد بار دیگر سرنوشت از سرنوشت
کــــــــــاش میشد هرچه هست بر دفتر دلها نوشت
کــــــــــاش میشد از قلم هایی که بر عالم رواست
با محبت،با وفا،با مهربانی ها نوشت
کــــــــاش میشد اشتباه هرگز نبودش در جهان
داستان زندگی بی غلط حتی نوشت
کاین همه ای کــــــــــاش ها بر دفتر دل ها نوشت
ببیــــــــــــــــن مرا چگونه جادو کردی؟
هنـــــــوز هم نمیتوانم آنگونه که بودم باشم
هنوز هم نمیتوانم روزهای بعد از نبودت را با انسان دیگری
آنگونه که برای تو ساختم برای خود بسازم
راســــــــــــتی میدانی
جزایی بالاتر از این نیست
که
به کسی که دل ببندی که قسمت تو نیست
سخــــــــــــــــــــت است
اما
خداحـــــــــــــــافــــــــــــــــظ

دیگران بگم رفتی ولی میایی.شایدم دوسم دیگه نداشته باشی
ولی دوسم داری چون قدیما گفتن دل به دل راه داره و وقتی من
یادتم حتما تو هم یاد منی.ولی دارم نا امید میشم البته همه ی
قلب ها بی منطقن چون اگه منطق داشتن اسمشون دل نبود
اسمشون مغز بود.ولی خلاصه به خدا میخوامت.میترسم وقتی
برگشتی بگی دستات تغییر کرده چون اون موقع دست من تغییر
نکرده دست تو به یکی دیگه عادت کرده.
گاهی وقتها دلم میخواد بگم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر سروش دوس داره بشنوه: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما …. نمیدونم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!
غربتم این خونست اینجا که دلتنگم
این جا که با غصه بی وقفه میجنگم
رویا ازم دوره
کابوس هر خوابم
میبینی دور از تو بی تاب بیتابم
می رنجم از این حس دلگرم تو بودن
وقتی که چشمامم یادت نمی مونن
می بوسم عکست رو خندیدی اما سرد
تقدیر ما اما کاره خودش رو کرد
غربتم این خونست اینجا که دلگیرم
اینجا که هر لحظه از یاد تو میرم
…

نظرات شما عزیزان: